درابعاد کوچک اتاقم پنجره ای رو به تجلی...می نویسم از فردا...ازرفتن....

پویاترین گامهایت را در صدای باران شنیده ام

و آتش ترین بوسه ها را به رعد هدیه دادم

فاصله از من دیواری ساخته به وسعت برگ

پس از رفتنت باران هرگزنبارید

از تو حتی نسیم نگاهی نمی خواهم

منتها به حرمت آن نگاه....آن خاطره....آن خیابان

گامی بر این جاده بگذار

شاید وسوسه ای خود محبت باشد

شاید......

نظرات 2 + ارسال نظر
جمشید یکشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 09:35 ب.ظ http://jamshid-tanha.blogsky.com

سلام علیکم برادر عزیز
من شما را تحسین می کنم واقعا وبلاگ خوب و قشنگ جور کدی بسیار خوبیش است

[ بدون نام ] چهارشنبه 27 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 07:02 ق.ظ

aslan jaleb nabood

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد